🔹در زندگی امام علی'ع' اموری ناهمگون و متضاد دیده میشود: میبینیم با دشمنان خدا سرسخت و درشتخوست و با دوستان خدا و ستمدیدگان، مهربان و نرمخو.
همۀ ما سخن منسوب به یکی از اولیا را شنیدهایم که سه روز پس از شهادت امام به زیارت ایشان رفت: گاهی میبینیم که بهتنهایی نهصد یهودی را در یک روز میکشد و بار دیگر میبینیم در برابر کودکی یتیم و بیوهزنی ناتوان، به خود میلرزد.
امام مقداری غذا برمیدارد و به خانۀ آن بیوهزن که شوهرش در جنگ صفین کشته شده بود، .... و چهرۀ خود را در برابر آتش آن میگیرد و میگوید: «بچش ای ابوالحسن، این جزای کسی است که حقوق یتیمان را ضایع کند.»
🔹آن قدرت و شکوه و جبروت در برابر دشمنان خدا کجا و این ناتوانی در برابر یتیمان و نیازمندان کجا؟ در برابر ستمگران او را نیرومند و مغرور میبینیم، ولی وقتی شب فرا میرسد، در برابر خداوند همچون بیمار به خود میپیچد و همچون مصیبتزده میگرید.
🔹ایـن دوگانگی و تضاد را که در همۀ عـرصههای زنـدگی امام به چشم میخورد، چطور میتوان تفسیر کرد؟
او به اندازهای بخشنده بود که برخی از دشمنانش گفتند: اگر او دو خانه داشته باشد، یکی پر از طلا و دیگری پر از کاه، طلاها را دیگری پر از کاه، طلاها را پیش از کاهها انفاق میکند.
ولی همین بخشندگی، در برخورد امام با برادرش عقیل به طرز شگفتآوری به بخل و آزمندی تبدیل میشود: عقیل از امام خواست که به سهم گندم او بیفزاید و به تعبیر خودِ امام: «مِن بُرِّکُم صاعاً.» (یک مَن گندم از بیتالمال شما.)
ولی امام که امین اموال مسلمانان بود، نمیتوانست به برادر خود بیش از سهمش بدهد. از این رو تکه آهنی را گداخت و .... [امام(ع) میفرماید:] «به او گفتم: مادران داغدار بر تو بگریند! از آهنی مینالی که انسانی به بازیچه آن را گرم ساخته است و مرا به آتشی میکشانی که خدای جبّارش به خشم گداخته؟ تو از آزار حرارتی اندک بنالی و من از شعلۀ سرکش دوزخ ننالم؟»
امام موسی صدر
کتاب انسان آسمان
شهادت امیر مؤمنان'ع'، بندهای ۳۶۴-۳۶۵
#امیرالمؤمنین
#مؤمن
- ۹۵/۰۴/۲۳