دین در جهان امروز دو معنا دارد: اول، واقعیت دین در عصر کنونی
دوم، دین در عصر کنونی چه نقشی میتواند ایفا کند؟
این دو معنا حقیقت موضوعند.
باید بگویم که واقعیت دین در عصر ما واقعیت اسف باری است. این اعترافی دردناک
است، اما حقیقت دارد و اگر واقعیت را قبول نکنیم، نمیتوانیم آینده را بسازیم. واقعیت
دین در زمان ما در عرصه ایمان، به تعبیر منطقی تصور است، نه تصدیق. در عرصه شریعت،
دین به میراثی قانونی تبدیل شده که در عرف متدینان، زینتی ظاهری است... گناه میکنند
سپس برای جبران و طلب بخشش، مراسم و آیین خاصی بجامی آورند. این هم قیدوبندی است غیرضروری
و انسان مدرن میل به رهایی از آن دارد.
نظام دینی مرحله ای از تاریخ شده است که وضعیت و عوامل خود را دارد و مانند
هر مرحله دیگر نابود میشود.
در کاروان تمدن جدید دین نقش رهبری ندارد؛ فرمانبردار است نه پیشوا؛ منفعل
است نه اثرگذار؛ با حشمت و شکوه پشت سر این کاروان حرکت میکند و میکوشد تا خود را با
پیشگامان این قافله هماهنگ کند.
در بسیاری از زمانها و مکانها دین
در مقام وسیله ای برای تشکیلات و حزب گرایی بکار میرود و حزب را کسی رهبری میکند که
دورترین مردم از آن است. کسی از دین سخن میگوید که بی اعتقادترین مردم به آن است.
دین در زمان ما تشریفاتی است؛ میراث کهن است تشکیلات و موسسات و محدودیتهاست.
و در بهتربن حالت توشه ای است برای آخرت و وسیله ای برای هموارکردن راههای مرگ. دین
در زمان ما قید و محدودیت است......
امام موسی صدر
ادیان درخدمت انسان
گزیده ای از "سخنرانی دین در جهان
امروز"